۱۳۹۱ اردیبهشت ۱۶, شنبه

دکان کلاژ یکساله شد:)

من پویا دکاندار یکساله‌ی کُلاژ در دکان یکساله‌مان نشسته‌ام. صدای اسپایسی گرلز (! عجیب ولی واقعی) از کافه‌ی کناری نمی‌گذارد تمرکز کنم، این است که به وبلاگ پناه آوردم. فکر کردم بی‌تمرکز هم می‌توانم بنویسم که یکساله شدیم.
این ماهیت «یک سالگی» برایم کمیت عجیبی دارد. در ذهنم مدام درحال دراز و کوتاه شدن است و در هر صورت عجیب.
یک لحظه فکر می‌کنم: واقعن یــــک ســــال؟ چه طولانی! در مغز من این یک سال معادل یکی دو ماه است انگار و لحظه‌ای بعد فکر می‌کنم فقط یکسال؟ و یک سال گذشته بنظرم دست کم پنج شش سال طول کشیده است.
واقعیت این است که کُلاژ ۲ سال قبل از اینکه فروشگاه دار بشود شروع به کار کرده بود ولی من کلاژِ قبل از فروشگاه برایم یک موقعیت دور و بعیدی است. انگار همگی طفل صغیر بودیم قبل از فروشگاه! انگار مال دوران نوجوانیمان بوده آن دوران، انگار که با فروشگاه بالغ شده باشیم ما بقول سارا «کلاژیونر»‌ها.
از طرفی بعد از یکسال فروشندگی و فروشگاه داری باید آدم احساس تسلط کند به کار، باید برایش عادی شود، معمولی باشد دیگر. برای من که نشده. من هنوز هربارپشت دخل می‌نشینم، هربار جواب لبخند و سلام و تعریف مشتری را می‌دهم، هربار کلید را توی قفل می‌اندازم و کرکره را بالا می‌دهم تعجب می‌کنم که این منم.
تجربه‌ی دکانداری تجربه‌ی عجیبی بود برایم. احتمالن برای هر سه تایمان. هیچکدام هیچوقت در زندگی خوابش را هم ندیده بودیم که یکسال دکانداری کنیم. یکسال تجربه. انگار همین دیروز بود که در مقابل اولین مشتری کلاژ به هم نگاه کردیم و خنده‌هایمان را به زور قورت دادیم و جواب مشتری را دادیم. جدن همینقدر خام. روزی بود که مغازه را تحویل گرفته بودیم و آمده بودیم برای چیدنش، بساطمان کف مغازه پهن بود که اولین مشتری گذری وارد شد و اولین خرید را از ما کرد. یک تی شرت با طرح ۳/۶ پرنده «یازده پرنده، نشسته روی سه سیم، یعنی روی هر سیم ۳/۶ پرنده».
حالا که فکرش را می‌کنم خیلی دلم می‌خواست اسم این اولین مشتری را پرسیده بودیم، باید می‌پرسیدیم، باید می‌دانستیم اولین مشتری گذری کلاژ که بود و چه کرد. حیف شد.
هوا تاریک شده و اسپایسی گرل جایش را به خواننده‌ی صدا کلفتی داده که احتمالن هدفش از خواندن این قطعه تانگو رقصیدن حضار بوده. اینجا ولی همه نشسته‌اند سر میز‌هایشان میلک شیکشان را می‌خورند، یا شاید قهوه یا اب آناناسشان. کسی تانگو نمی‌رقصد.

۴ نظر:

  1. کلاژ برای من از مغازه ش شروع نشده. ولی وقتی مغازه دار شدین انگار یه جایی هست که میشه همیشه رفت و بهش سر زد و این کیف داره.
    تبریک میگم این یک سالگی تون رو.

    ممنون که هستین و این مدت یه خوشی های پوشیدنی و نوشتنی و آویزون کردنی و دیدنی بهمون دادین. یه خوشی های لبخندآوری ... :)

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. ما باید بگیم ممنون که شما هستین. وگرنه که مام نبودیم :)

      حذف
  2. تبريك كلاژيا. اميدوارم كه 10 سالگي و بعدش بسرعت 100 سالگيش جشن گرفته بشه.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. متچکرم :) من واقعن این آرزو رو تو کلم تصویرسازی کردم و دیدم خیلی دلم میخواد :) لازم نیس خودم باشم ولی بشه

      حذف